۲/۰۶/۱۳۸۷

فراخوان همبستگی با فرزاد کمانگر معلم
محکوم به اعدام



فرزادکمانگر ، معلم کاميارانی ، با 12 سال سابقه ی تدريس ، عضو هيئت مديره انجمن صنفي معلمان
کامياران ، عضو شوراي نويسندگان ماهنامه فرهنگي - آموزشي رويان ، عضو هيئت مديره
انجمن زيست محيطي کامياران ( ئاسک ) و از اعضاي مجموعه فعالان حقوق بشر درايران
است.
فرزاد ، در مرداد ماه سال 1385، بدون هرگونه اتهامي ، دستگير و در
زندانهاي اوين و رجائي شهر تهران و بازداشتگاه هاي اطلاعات کرمانشاه و سنندج
،
تحت شديد ترين شکنجه هاي جسمي وروحي قرار گرفت که شرح آن در رنج نامه ی او مکتوب است . در پانزدهمين ماه
بازداشت ، دردادگاهي غير علني و مغاير با قانون که فقط 7 دقيقه به طول انجاميد ،
این معلم نازنین عليرغم تبرئه از تمامي اتهامات نارواي پيشين ، نه تنها آزاد
نگرديد ٬ بلکه بدون هرگونه سند و مدرکي به عضويت در يکي از گروههاي معاند
نظام متهم گرديد و مجرم شناخته شد و به دلیل جرم ناکرده ، محکوم به اعدام شد
.
صحبت از آزاد مرديست
که نه کوه را ميتوان به استقامتش تشبيه نمود ، نه خورشيد را به نورافشانيش و نه
دريا را به بيکرانگي اش . با اين همه ، بالا نشينان ، تيشه ميزنند قامت کوه را و
پنهان ميکنند پنجره خورشيد را تا در همين سياهي ها ، مدفون کنند دريا را در کام خشک
زمين .
مگر ميشود بر دامنه کوه نشست و فرو ريختنش را تماشا کرد ؟ مگر مي شود در
سياهي ماند و خورشيد را ازياد برد ؟ مگر مي شود کوير را طي کرد بي آنکه اميد رسيدن
به دريا باشد؟
نه ، نميشود . مانيز از بین می رویم زير بار فرو ريختن کوه ، گم
مي شويم در شبهاي تاريک و بلند بي فردا و هلاک مي شويم تشنه در امتداد سراب . بايد
فکري کرد براي او ، براي من و براي ما .
با تو هستم . تویی که هنوز مي توان ديد
بيداري وجدانت را در رد اشکي که بر گونه هايت هميشگي است ، در فريادي که بر سکوت
معنا دار نوشته هايت طنين انداخته و در دستاني که با تمام جراحت هايش باز هم دستان
نيازمندان را به گرمي مي فشارد .
فرزاد ، مردي ازتبار باران ، محکوم به مرگ است
. بر ماست که خاموش ننشينيم و همچون هميشه يکصدا فرياد شويم . روز 12 ارديبهشت ،
بهانه زيبائي است براي دوباره يکي شدن . بيائيد يکدل و يکزبان با اعلام اين روز به
نام روز " همبستگي با معلم رنجديده فرزاد کمانگر " حمايت خود را از اين
آزاد مرد به نمايش بگذاريم وتا لغو حکم اعدام وي ، از پاي ننشينيم
....

بي شک ٬ هيچکداممان روز 10 بهمن را از ياد نبرده ايم . روزي که وبلاگ نويسان
ايراني در يک اقدام هماهنگ و قابل تحسين اسم وبلاگ خود را به "10 بهمن روز همبستگي
با دانشجويان زنداني " تغيير نام دادند و اين اقدام باعث شد که دانشجويان زودتر
آزاد شوند . حال يک بار ديگر به حمايت شما عزيزان نيازمنديم و اين بار براي همبستگي
با معلم دربند فرزاد کمانگر . از همه شما دوستان عزيز مي خواهيم که حمايت خود را از
ما با گذاشتن کامنت در وبلاگ اعلام داريد تا حمايت شما از ما در وبلاگ اعلام شود.

روز 12 ارديبهشت (روز معلم ) را روز همبستگي با فرزاد کمانگر مي ناميم و از
همه وبلاگ نويسان آزادي خواه و آزادانديش مي خواهيم براي حمايت از فرزاد در اين روز
اسم وبلاگشان را به " 12 ارديبهشت روز همبستگي با فرزاد کمانگر " تغيير نام دهند .
باشد که در طی این حرکت ستودنی عزیزی از بند رها گردد و به آغوش خانواده باز گردد
.


کمپین
همبستگی با فرزاد کمانگر


http://12ordibehesht87.blogfa.com/


اعلام
حمایت خود را به این آدرس ای ـ میل نمایید .


12ordibehesht@gmail.com










پیش تراگرخاطردوستان مانده
باشد،بحث تروریسم وابعادمختلف آن را-که رژیم اسلامی مورداستفاده قرارداده ومی
دهد-بررسی کردیم. موردواپسین٬ "تروریسم اعتقادی" بودکه همان
سانسور وارعاب دگراندیشان معنامی دهد وصدالبته شکل وساختارمهلکی
ازتروریسم بوده وموجب می شودمردم دریک "تنگنای
اعتقادی
"قرارگرفته وحقی برای "ابراز اندیشه"
نداشته باشند.همه می دانیم که حکومت ملاییسم سردمدارسانسور وسرکوب افکار
است.اگرنگاهی به جامعه هنرمندان ایران(نویسندگان،شعرا،کارگردان ها،هنرپیشگان،اهالی
موسیقی و آواز و...)بیاندازیم ٬به آسانی ردپای سانسور وکانالیزه کردن افکار
راملاحظه می کنیم.بادقت برجامعه روزنامه نگاران ومنتقدین ،سایه شوم ارعاب
رابهترتماشاخواهیم کردوالبته دردنیای مجازی اینترنت ودرجای جای زندگی مردم ایران،
دست پنهان وپیدای رژیم برای محدودسازی مردم تاجایی که نتوانندحقایق پیرامون رابه
درستی ببینندویا"حرف"خودرابه زبان بیاورندبه چشم می
خورَد.


نیک بختانه ملت ایران ،غالبن تن
به چنین سانسورهاومحدودیت هایی- که برآمده ازذهن بیماروتفکرعفن مسوولین است -نداده
وجالب اینکه هرچه نوع وشدت محدودیت ها(خصوصن درحیطه قلم ویادنیای
مجازی)بیشترشود،روش های مقابله باآن ازدیادیافته وبرمیزان
"محبوبیت" فردی که سخنش مغایرباافکارتهی این سیاست بازان بدشمایل
است افزوده می گردد.


چندی پیش فیلم
"سنتوری" ساخته آقای داریوش مهرجویی به علت
اینکه پاره یی ازبنیان های ایدئولوژیک وارزش های بی ارزش رژیم وقت رابه
بازی گرفته بودتوقیف شد.نتیجه حاصل اینکه فیلم مربوطه به صورت زیرزمینی
به بازارآمدوبیش ازسه چهارم ملت ٬فیلم سنتوری رابرروی سی دی وباکیفیتی تقریبن مطلوب
ملاحظه کردندضمن اینکه فیلم نامبرده درکانادانیزبه نمایش عمومی درآمدتادیگرخسارتی
شامل سرمایه ی تهیه کننده محترم فیلم سنتوری
نباشد.


مثال هابیشمارند وشایدیک کتاب
برای نام بردن ازروزنامه های توقیف شده ،خواننده هاوهنرمندان ایرانی
درتبعید،نویسندگان تبعیدی ،کتاب هاوفیلم های توقیف شده توسط وزارت
ارشادناپذیرارشاد،هنرپیشگان وکارگردانانی که به دلایل مضحک مدنظرحکومت وقت مدت
مدیدی راممنوع الفعالیت بوده وبعضن سوگمندانه تمام عمراین عزیزان رادربرمی گرفت
و....لازم باشدوالبته کتاب قطوری نیزخواهدشد.


بایدنگاه کردکه حاصل دریافت شده
ازاینهمه سرکوب و"تروراندیشه ها"برای رژیم چه بوده است؟آیانتیجه
یی که ازاینهمه خفقان وارعاب اقشارجامعه عایدحکومت اسلامی شده برای شان بیشتررضایت
بخش است ویاشرم آور؟آیاهمین روشنفکران،دانشجویان ،هنرمندان وجوانان ودرواقع
مردمی که امروزناچارنددرزیرسلطه ی یک رژیم دیکتاتوری٬ ازکمترین حق آزادی بیان
هم برخوردارنباشنددرفردایی نزدیک تومار این اهریمنان رادرهم نخواهندپیچید؟آیاسکوت
نسبی حاکم برجامعه- که گهگاه فریادی آن راازهم گسسته وحکومت ،باسرعتی برق آساآن
فریادوآن فریادزننده راخاموش می کند-هشداری برای یک توفان سنگین وغیرقابل تصورنیست؟
درتاریخ هیچگاه یک سیستم تروریست، بخت واقبالی برای بقانداشته است.ممکن است که
امروز ودراوج حماقت شان٬ به زوردشنه هرفریادی رادرگلوخفه کنندامادیرنیست
وبسیارزودهنگام خواهدبودروزی که دردادگاه بزرگ ملت ایران ،به عنوان زشت کارترین
حاکمان وپلیدترین متولیان، متهم ومحکوم گردند.سردمداران رژیم ومزدوران مواجب
بگیرشان امروز،به قدرت نظامی-تروریستی وهمینطورجنون سرکوب اندیشه ها افتخارمی
کنند.اما ازسدسُستی که پشت سرشان قرارداردبی خبروغافلندونمی دانندباشکسته شدن این
سد،خاکسترشان نیزبربادخواهدرفت.دکترشفیعی کدکنی سروده زیبایی داردکه قسمتی ازآن، پایان بخش این
نوشتاراست:


گفتند روبه اوج
روانیم


دیدیم سیر،سوی هبوط
است


شعرسپیدنیست که
خوانیش


این جعبه ی سیاه سقوط
است.


منبع : پاسارگاد (روی
موضوع این مطلب کلیک کنید)




شلاق زدن هم به قبض جرائم رانندگی اضافه شد
!!!












مالکان خودروهایی که حرکات مخاطره آمیز
انجام دهند از پانزدهم اردیبهشت به دادگاه ارجاع داده می شوند که طبق قانون، تخلف
آنان سه ماه تا یک سال حبس یا هفتاد وچهارضربه شلاق
دارد!!0




فرمانده راهنمایی و رانندگی نیروی انتظامی با بیان این
مطلب در جمع خبرنگاران گفت: علاوه بر این مسئله خودروهای آنان به مدت یک هفته توقیف
می شود.
منبع



وضع حقوق بشر در ایران وضع خوبی داشت
که شلاق زدن به متخلفین رانندگی هم میتواند آمار توحش دولتی را به سرحد جنون
برســــاند.0


خوب بود که اعدام هم در این قانون دیده شود تا از نظر آمار
اعدام که الان در ردیف دوم بعد از چین یک و نیم میلیاردی هستیم به مقام اول دست
یابیم و تمدن انقلاب(!) را(بيشتر) به رخ جهانیان
بكشيم!.
0


آقاي فرمانده!. به مردم جواب دهید چرا
شلاق زدنهای این ۳۰ ساله آمار جرائمی از قبیل ارتباط های از نظر شما نا مشروع و شرب
خمر و استعمال مواد مخدر را کم نکرده است؟.0
چرا تراشیدن موي (سر) جوانان در
ملاء عام به مجرد دستگیری و در کنار خیابان٬ مجازاتی(بخوانيد وحشي گري) که در اوائل
انقلاب بوسیله کمیته ها انجام میگرفت نتوانست مد گرایی و داشتن و آرایش موها را از
میان بردارد؟
آیا بخاطر دارید که مردان آستین کوتاه را جلب میکردید و دستهای
آنان را رنگ سیاه میزدید؟ خوب نتیجه چه بود ؟ توانستید به جایی برسید؟

0


بدانید که با این کارها و حرکات نمیتوانید کسی را متوقف کنید و اصولا ترس
ایجاد کردن در دل مردم نمیتواند (در) بلند مدت جواب قانع کننده ای برای شما داشته
باشد.0
همچنين به (نظر ميرسد) " خيلي جدي مردم را وحوش(صحراگرد وبيابان نشين
دوران جاهليت) حساب کرده اید که باید با چوب و ترکه و شلاق به مسیر هدایت شوند. این
است انقلاب فرهنگی جمهوری " ادعائی شما ؟"..


چند روز پیش سخنگوی قوه قضائیه در جواب
تصویب قانون جدید قضا در ایران گفت : فرق قانون در ایران اینست که بر اساس قانون
اسلام است و دنیا باید این را بفهمد. باید پرسید اسلام قانون راهنمایی رانندگي اش
کجا بود مرد حسابی؟!




***********




اعمال رفتار" عرب " دوران جاهليت از
منظر آنها كه همچنان خود را در آن روزگاران (حس ميكنند و يا به عمد به آن
تظاهرميكنند !) هيچ دستاوردي بجز سقوط معيار هاي اخلاقي - ايجاد تنفر و اعمال خشونت
و بهم ريزي و آشفتگي در جامعه نخواهد داشت.




با تشكر از حامد


necas.blogsky







اوج آشفتگی
و هرج و مرج




داوود دانش جعفری که اخیراً به حکم رئیس جمهور از مقام وزارت اموراقتصادی و
دارایی ایران برکنار شده در مراسم خداحافظی خود از این وزارتخانه، به انتقاداتی تند
از سیاستهای اقتصادی محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران پرداخت.

آقای دانش جعفری در این مراسم گفته در زمان آغاز به کار دولت محمود
احمدی نژاد در تابستان 2005 (1384) که او فعالیت خود را به عنوان یکی از اعضای این
دولت آغاز کرد، نظر مثبتی نسبت به تجربه گذشته کشور یا کسانی که تجارب خوبی داشتند
وجود نداشت و نقشه ای هم برای آینده مورد نظر دولت آماده نشده بود.!


وی که دارای
مدرک دکتری اقتصاد از دانشگاه علامه طباطبائی تهران است، در سخنرانی اش در مراسم
خداحافظی گفت که در سیاستهای آقای احمدی نژاد، بسیاری از مفاهیم پذیرفته شده علم
اقتصاد در دنیای امروز از قبیل تأثیر نقدینگی در تورم یا چگونگی تقسیم کار مطلوب
بین دولت و مردم زیر سؤال بود، به برنامه چهارم توسعه اقتصادی کشور به عنوان سندی
که پیروی از آن لازم باشد نگاه نمی شد و در عین حال هیچ تلاشی هم برای تغییر این
برنامه و منطبق ساختن آن با سیاستهای دولت نمی شد. !!


داوود دانش
جعفری از دولت محمود احمدی نژاد انتقاد کرد که "مسائل جنبی دست چندم کشور که اصولاً
اهمیت نداشتند" را به "مسئله دست اول کشور" تبدیل می کرده و به عنوان نمونه، به
اختلاف مجلس و دولت بر سر تعیین ساعت کار بانکها اشاره کرد که به گفته وی، ماهها
وزارت دارایی را به خود مشغول کرد.


وزیر پیشین
اقتصاد و دارایی، از حضور گروههای فشار در مسائل جاری و اجرائی دستگاههای وابسته به
وزارتخانه اش سخن گفت که به گفته وی سعی می کردند با اطلاع رسانی غلط، حرکت امور را
در جهت موردنظر خود تغییر دهند، آقای دانش جعفری در این زمینه گفت که قبل از آنکه
حکمی به دست او برسد، پیامکهای تلفنی به صورت دسته جمعی درباره آن دریافت می شد و
این قبیل اقدامات در موارد زیادی به اقتصاد کشور آسیب می رساندند.


انتقاد دیگر وی از دولت محمود احمدی نژاد این بود که این دولت به
دلیل مشکلاتش با مجلس، مجمع تشخیص مصلحت، اشخاص "خاص"، صدا و سیما، روزنامه ها،
نامزدهای رقیب در انتخابات قبلی ریاست جمهوری ، افرادی که احتمال دارد نامزد دور
بعدی ریاست جمهوری شوند و همچین "دهها مسئله دیگر که قابل ذکر نیست"، با دیگر
نهادهای حکومتی دچار مسئله می شد و در نتیجه فضای سنگینی بر کار دستگاههایی مثل
وزارت امور اقتصادی و دارایی سایه می افکند و باعث می شد این وزارتخانه از حرکت تند
و سریع و پرشتاب بازبماند.


داوود دانش
جعفری سپس به تحریم اقتصادی آمریکا علیه ایران پرداخت که در طول دوره ریاست جمهوری
محمود احمدی نژاد، همگام با تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد، روندی رو به
افزایش داشته است.


به
گفته آقای دانش جعفری، با وجود فشار خارجی بر نظام مالی ایران، بویژه در بخش بانک و
بیمه، عده ای نیز در داخل با "نقد غیرمنصفانه" موجبات تضعیف نظام مالی را فراهم می
کردند..


آقای دانش جعفری در این زمینه گفت: "داستان تعیین دقیق نرخ سودبانکی
در اقتصاد فرایند علمی دارد و سلیقه ای نیست، بعضیها متأسفانه آن را با مسائل شرعی
مرتبط کردند، می گفتند وقتی سود بالا می رود یعنی شبهه ربوی دارد ... سال گذشته که
بحث سود بانکی داغ بود یکی از مراجع عظام قم پیامی از طریق نماینده خود برای من
ارسال نمودند، سؤال ایشان این بود که با توجه به شناخت مثبتی که از من وجود دارد،
چرا من با کاهش نرخ سود در جلسه شورا [پول و اعتبار] مخالفت کرده ام".


بخش دیگری از
مسائلی که به گفته آقای داوود دانش جعفری، در زمان وزارت او برای بانکهای ایران به
وجود آمده نیز از نظر او به ارتباط سیاسی بعضی از مدیران با بعضی از اشخاص بانفوذ،
معوق شدن بازپرداختها، دادن تسهیلات به اشخاص خاص و ندادن تسهیلات کافی به طرحهای
مورد نظر دولت مربوط می شده است..


در مورد بیمه هم، داوود دانش جعفری گفته کسانی به تضعیف نظام بیمه
پرداختند که "حتی یک روز هم سابقه فعالیت در نظام بانکی و بیمه ای کشور نداشتند و
صرفاً با برداشتهای غیراجرائی خود عملکرد این مجموعه ها را نظاره می کردند".



دستور محمود
احمدی نژاد برای انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی که در نوع خود اقدامی بی سابقه
و جنجال برانگیز بود نیز، از دید داوود دانش جعفری، اقدامی حساب شده نبوده و جز
ایجاد سرخوردگی و یأس برای کارکنان این سازمان اثر دیگری نداشته است.


داوود دانش
جعفری دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد را دوره ای هیجانی توصیف کرد که در آن،
هر کس به خود اجازه می داد در مسائل کلان اقتصادی کشور دخالت کند.


آقای دانش
جعفری در این بخش از سخنرانی خداحافظی اش گفت: "در قسمت بازرسی رئیس جمهور افرادی
نفوذ کرده بودند که جزو ناراضیهای دستگاهها بودند، عده ای هم بودند که صلاحیت پذیرش
شغل را نداشتند، به طور مثال معاون اقتصادی بازرسی یک دامپزشک بود ... این افراد با
دسترسی محدودی که داشتند به خوداجازه می دادند در مسائل پیچیده گزارش تهیه کنند و
با دسترسی آسانی که به مقام بالا داشتند، ذهنیت کارشناسی نشده خود را منتقل کنند،
اینها مدیران بالای دستگاههای اجرائی، حتی وزرا را نیز که منتخب رئیس جمهور بودند و
از مجلس رأی اعتماد گرفته بودند براحتی زیر سؤال می بردند و در موارد بسیاری باعث
شکلگیری مدیریت دوگانه یا موازی در دستگاه [شدند]"....


وی نمونه ای
را هم در این زمینه ذکر کرد: "یک بار نامه آوردند که کلیه مدیران شعب خارجی بانکها
به دلیل اینکه بازنشسته اند باید برکنار شوند، کی؟ موقعی که تحریم بانکی شروع شده
بود! یک بار نامه آوردند که گروهی از مدیران سطح میانی بانکها به دلیل حرف گوش
نکردن باید برکنار شوند ... ولی من همه اینها را علیه منافع ملی می دانستم و لذا
همکاری نکردم".


وزیر پیشین
دارایی به سخنرانی محمود احمدی نژاد در روز جمعه گذشته در شهر قم اشاره کرد که وی
در آن از وجود مافیای اقتصادی و اعمال نفوذ برخی اشخاص و نهادها برای ایجاد مانع در
قبال سیاستهای اقتصادی اش سخن گفت.


به گفته آقای دانش جعفری، این قبیل اظهارات احمدی نژاد برپایه
گزارشهای غیرکارشناسی بوده که بدون بررسی صحت آنها به رئیس جمهور رسیده
است..







پایا
ن نامه دکتری ، ۵ میلیون ، کارشناسی ارشد ، ۲
میلیون



تومان فروخته میشود!










از بنده تقاضا شد تا در جلسه
دفاع از پايان‌نامه كارشناسي ارشد در يكي از دانشگاه‌ها شركت كنم، اما پس از ورود
به جلسه ديدم كه تنها داوران و اساتيد(!!) راهنما و دانشجو در جلسه حاضرند. وقتي
دليل حضور نيافتن ديگر دانشجويان و اساتيد را جويا شدم، يكي از اساتيد گفت: ‌ما
جلسات دفاع را مخفيانه تشكيل
مي‌دهيم.!!!..
0


خريد و فروش پايان‌نامه‌هاي كارشناسي ارشد
و دكترا پديده‌اي خطرناك است كه آموزش عالي و آينده و پيشرفت همه‌جانبه به ويژه
علمي و اقتصادي كشور را تهديد مي‌كند..



" جامعه ای که اسیر تفکر خرافه و
تقلید شد ، علم و اقتصاد می شناسد؟؟"0"



يكي از عوامل اين «پيشه علمي»!(یعنی
فروشنده مدرک دکترا و ....) در گفت‌وگو با خبرنگار «تابناك» مي‌گويد: بستگي به اين
دارد كه شما چه نوع پايان‌نامه‌اي را بخواهيد؛ از فصلي 350 هزار تومان داريم تا
چهارصد هزار تومان. مي‌پرسم: قيمت شما بالاست؟ با لحن حق به جانب مي‌گويد:
پايان‌نامه دكترا، فصلي ششصد تا هفتصد هزار تومان. ثانيا براي اين ترم وقت نداريم،
از شهريور به بعد مي‌توانيم در خدمت شما باشيم!....0


( حالا با یک حساب سر انگشتی بهتر میشود
فهمید که در جمع مدیران!! و صاحبان قدرت!! و"فضلای محراب و منبر"و خادمان!!! ملت -
در این سالهای " پر برکت خدمت!!!) چند صد تا ازاین دکترا و مهندسین و محصلین
دانشگاهی داشته و داریم؟!!!) .


مديركل پژوهشي دانشگاه علم و فرهنگ میگوید : بيشترين كساني كه اقدام به تهيه
مقاله و پايان‌نامه از اين شركت‌ها مي‌كنند،(یعنی مدرک قلابی به نام خودشان
میخرند)، مديران دولتي هستند كه به علت مشغله فراوان(!!)، وقت كافي(!)
بـــــــــراي تحقيق(!) و پژوهش(!) ندارند.!!!....0


" وي ادامه مي‌دهد: از بنده تقاضا شد تا در جلسه دفاع از پايان‌نامه
كارشناسي ارشد در يكي از دانشگاه‌ها شركت كنم، اماپس از ورود به جلسه ديدم كه تنها
داوران و اساتيد راهنما و دانشجو در جلسه حاضرند!. وقتي دليل حضور نيافتن ديگر
دانشجويان و اساتيد را جويا شدم، يكي از اساتيد(!!) گفت: ‌ما جلسات دفاع را مخفيانه
تشكيل مي‌دهيم و من نيز همانجا عذرخواهي نموده و جلسه را ترك
كردم.0


خبرنگار «تابناك» با تعدادي از اين شركت‌ها (!) تماس
گرفته. آنها مي‌گفتند، به علت نزديكي پايان ترم دانشگاه، چندين پايان‌نامه كارشناسي
ارشد و دكترا را در نوبت انجام دارند. اما وقتي با اصرار از آنان خواست تا
كــــــار را انجام دهند، قيمت پروپوزال دويست تا سيصد و هر فصل كارشناسي
ارشـــــــــــد سيصد وپنجاه تا چهارصد هزار تومان و هر فصل مقطع دكتري 550 تا 650
هزار تومان بود.!...
0



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



* باین اظهار نظر دانشجوی رشته عمران که درادامه موضوع -
آمده است. توجه کنید...
.

با سلام من
دانشجوی دکتری عمران در یکی از دانشگاه های تهران هستم. چندی پیش متوجه شدم پایان
نامه کارشناسی ارشد بنده را یکی از دانشجویان دانشگاه " آ-ع-ت " کپی زده و دفاع
نموده است!. در کمال تعجب ایشان حتی از کار بنده داشتند مقاله علمی-پژوهشی هم به
اسم خودشان و استاد محترمشان که استاد تمام مملکت هستند(!!)، چاپ می کردند! - پس از
پی گیری فراوان خود دانشجو اعتراف کرد که استاد محترم ! ایشان وی را به این سمت سوق
داده و در حقیقت به نوعی دلال بین دانشجو و فروشنده پایان نامه بوده
است!.


واقعاً چه بلایی سر مملکت ما آمده است؟ ....اين بنده خدا
فردا میخواهد بشود مهندس مملکت!!.
0




**************


.همانطور كه استادش و بسياري ديگر از دست
اندركاران فرصت طلب كه عناوين دكتر و مهندس بر خود نهاده اند- - به مكتب نرفته و
درس ناخوانده مسئله آموز صد مدرس - آن هم از نوع ( ناب ) اش شده
اند!!!!!
.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

اشکان عزیز
تلاش های تان درراه بیان واقعیات تلخ پیرامون تحسین آوراست.
پاینده وبالنده باشید.